سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنچه دیده بیند در دل نشیند . [نهج البلاغه]
 
سه شنبه 95 آبان 4 , ساعت 3:52 عصر

هدایت در قرآن               بسم اللّه الرحمن الرحیم

بهره مندی همگان از هدایت قرآن 

1. چون قرآن مجید به منظور هدایت همگان تنزّل یافت، تمام افرادی که در پهنه زمین و گستره زمان به سر میبرند از نور رهنمود او برخوردار خواهند شد و در فهم معارف آن، نه فرهنگ خاصّی معتبر است که بدون آن نیل به اسرار قرآنی میسور نباشد و نه تمدّن مخصوصی مانع است که با داشتن آن از لطایف قرآنی محروم و با ابتلای به آن بهرهمندی از ره‌ورد آسمانی برای او میسّر نباشد.

خلاصه آنکه نه عربیت شرط راهیابی به حقایق قرآنی است و نه عجمیّت مانع نیل به ذخایر آن: ?تبارک الذی نزّل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً?[1]. آری، برخی به آسانی و بعضی آسان‌تر از آن کتاب کریم طرفی می‌بندند که: ?لقد یسّرنا القران للذّکر فهل من مدّکر?.[2]

2. اگر کتابی از لحاظ وسعت حوزه رهنمود، جهان شمول باشد، باید با زبان جهانیان سخن بگوید تا همگان را از فهم زادراهش نصیبی باشد و هیچ‌کس بهانه نارسایی آن زبان و دست‌آویز آشنا نبودن با آن فرهنگ را خار راه خود نبیند و از پیمودن مسیر سعادت نایستد؛ زیرا حَرَم وصال در پیش و حرامی راهزن در کمین اگر رفتی، بُردی و اگر خُفتی، مُردی.

3. تنها زبانی که جهان گسترده بشریت را هماهنگ می‌کند، همانا زبان فطرت است که فرهنگ مشترک انسان‌هاست و هر فردی به نوبه خود از آن بهره‌مند و بدان آشناست و هیچ فردی بهانه بیگانگی از آن را در سر نمیپروراند و دست تطاول تاریخ به دامن پاک و پایه‌های استوار آن نمی‌رسد؛ که خداوند فطرت آفرین، صیانت او را از هر گزندی تأمین فرمود؛ ?فأقم وجهک للدّین حنیفاً فطرت اللّه الّتی فطر النّاس علیها لاتبدیل لخلق اللّه ذلک الدّین القیّم... ?.[3]

نشانه اشتراک فرهنگ قرآن کریم را میتوان در گردهمایی دلپذیر سلمان فارسی و صهیب رومی و بلال حبشی و اویس قرنی و عمّار عربی در ساحت قدس پیامبر جهانی حضرت محمد بن عبداللّه(صلّی الله علیه وآله وسلّم) که با شعار: «بعثتُ إلی الأسود و الأبیض و الأحمر» [4] شُهره عالم شد، مشاهده نمود؛ زیرا در پیشگاه وحی که ظهور تامّ وحدت حق است، کثرت صورتْ محکوم وحدت سیرت است و تعدد زبان ونژاد و اقلیم و عادات و رسوم و دیگر عوامل گوناگون بیرونی، مقهور اتّحاد فطرت درونی است که: و «متحد جانهای مردان خداست».

آنان که به رنگ و نژاد و لهجه و دیگر عوارض زوال پذیر، صبغه اصالت بخشیدند، همانند جماد و گیاه وجانوراند که جز تفاوت در رنگ، فصل ممیّز دیگری ندارند. تنها عالمان خدا ترس که فطرت پذیرش سروش وحی را پاس نهاده و در راه آن گام برداشته و به هدف رسیده‌اند، دارای فصل ممیّز انسانی میباشند؛[5] زیرا: «قیمة کلّ امرء ما یحسنه» [6] و قیمتگزاری افراد گوناگون بشر در اختیار خالقی است که به سرائر همگان آگاه است؛ ?ألا یعلم من خلق و هو اللّطیف الخبیر? [7] و در ارزشیابی بردگان ملیتگرا و آزادگان خداپرست، چنین میفرماید: ?...ومن الجبال جدد بیض و حمر مختلف ألوانها وغرابیب سود ? و من الناس و الدّوابّ و الأنعام مختلف ألوانه کذلک إنّما یخشی اللّه من عباده العلماء إنّ اللّه عزیز غفور?.[8]

خشیت عالمانه برخاسته از فطرت است که عامل وحدت میباشد؛ وگرنه دل‌باختگان به مظاهر رنگارنگ طبیعت که: «لیّن مسها و قاتل سمّها»، از هم پراکنده‌ند که: «جان شیران و سگان از هم جداست».

بیان معارف قرآنی از راه حکمت،موعظه و جدال احسن

4. اگرچه انسانها فرهنگ مشترکی به نام فطرت الهی دارند، لیکن در هوشمندی یکسان نیستند؛ بلکه: «الناس معادن کمعادن الذهب والفضة».[9]

از این رهگذر، لازم است کتابی که جهان شمول می‌باشد، معارف فطری را با روشهای متفاوت در سطوح متعدد تبیین نماید تا هیچ محقّقی به بهانه نازل بودن مطلب، خود را بینیاز نپندارد و هیچ ساده‌ندیشی به دستاویز پیچیدگی آن خود را محروم نبیند؛ لذا، قرآن کریم نه تنها از راه حکمت و موعظه و جدال احسن، ره‌ورد خویش را ارائه نمود: ?أُدع إلی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی أحسن? [10]، بلکه کوشید از راه تمثیل، بسیاری از معارف را تنزّل داده تا در سایه اعتصام به مَثَل بالا رفته و از موعظه بهرهمند شده و در جدال احسن طرفی بسته و از حکمت سرشار شده؛ آنگاه سرپلی از معقول به مشهود ساخته و از حصول به حضور راهیافته و از غیب به شهود بار گرفته و از علم به عین آمده و از منزل اطمینان به مقصد لقای خدای سبحان رسید و از آنجا سیر بیکران «من اللّه إلی اللّه فی اللّه» را با نوای «آه من قلّة الزاد و بُعد الطریق و طول السفر» [11] و با شهود مقصود و حیرت ممدوح: «ربّ زدنی فیک تحیّراً» [12] ادامه داد و با امامان معصوم(علیهم‌السلام) هماهنگ شد که فرمودند: «إلهی هب لی کمال الانْقطاع إلیک و انر أبصار قلوبنا بضیاء نظرها إلیک حتی تخرق أبصار القلوب حجب النور فتصل إلی معدن العظمة و تصیر أرواحنا معلقة بعزّ قدسک».[13]

راه تمثیل، همان‌طوری که در منطق آمده، غیر از راه حدّ و رسم است؛ زیرا نه ذاتیات شیء مورد تعریف در آن مأخوذ است و نه عوارض ذاتی آن اخذ شده است؛ بلکه برخی از نمونههای مشابه یاد میشود؛ چنان‌که در تعریف نفس آدمی میگویند که نفس در بدن همانند ناخدا در کشتی است که این جز تمثیل، چیز دیگری نخواهد بود تا زمینه‌ای باشد برای بازشناسی نفس در مرحله‌ی که رهایی از نفس از بدن به تمثیل دیگری بیان می‌شود که: «رکبت البحر و انکسرت السفینة».[14]

خلاصه آنکه قرآن کریم، گذشته از روشهای قاطع استدلال، پیمودن راه مثل را نیز فرا راه همه قرارداد تا برخی را دلیل و بعضی را گواه و برای عده‌ی راهنما و برای گروهی راهگشا باشد؛ ?و لقد ضربنا للناس فی هذا القران من کلّ مثل لعلّهم یتذکّرون?.[15]

باید هوشیار بود که در محدوده مَثَل توقف نشود؛ بلکه آن را روزنه به جهان وسیع ممثَّل دانست و از آن مسیر گذشت و از مرحله علم به مقام عقل سفر کرد که حضرت ابی‌ابراهیم موسی بن جعفر(علیه‌السلام) به هشام بن حکم چنین فرمود:

«یا هشام! انّ العقل مع العلم فقال: ?و تلک الأمثال نضربها للنّاس و ما یعقلها إلاّ العالمون?»،[16] و اگر نور علم یار راه نباشد، مَثَلها چون کتلها سدّ راه خواهند بود ولی باچراغ علم میتوان این عقبه‌های کئود را پیمود و به قلّه عقل رسید؛ سپس از سَکّوی عقل به کنگره شهود پرواز نمود و تنها به عزّ قدس خداوندی تعلّق یافت و دیگر هیچ؛ زیرا: «زهر چه رنگ تعیّن پذیرد آزاد است».

بهره مندی صاحبان فطرت سالم از قرآن

5. چون هدف وحی آسمانی تربیت فطرت و شکوفایی آن است: «... و یثیروا لهم دفائن العقول» [17]، صاحبان فطرت سالم از آن بهرهمند و از شنیدن صدای توحیدی او اشک شوق میریزند و تبه‌کاران فطرت برگشته، از آن نوای الهی محروم و به همان فرآوردههای مادی مغرور و به جای اشتیاق به نور علم خدایی در حجاب علم بشری مستان و خرامان تا لحظه بیداری به سر میبرند که : «الناس نیام فإذا ماتوا انتبهوا».[18]

تنها چیزی که شمع فروزان فطرت را افسرده میکند، همان گناه است که در دل را میبندد و با بستن دل، نه راهی برای بیرون رفتن تباهی است و نه جایی برای درون آمدن فروغ الهی: ?أفلا یتدبّرون القران أم علی قلوب أقفالها? [19] آنانکه فطرت‌مندند،در پیشگاه وحی الهی فرحناک‌اند: ?والذین اتیناهم الکتاب یفرحون بما أنزل إلیک?،[20] وآنانکه تبهکارانه شعاع فطرت را خاموش کردند، به همان دانش محدود بشری طربناک‌اند: ?فلمّا جائتهم رسلهم بالبینات فرحوا بما عندهم من العلم و حاق بهم ما کانوا یستهزءون?.[21]

آنانکه در پرتو تزکیه نفس به فلاح رسیده‌ند، به فرمانِ ?إذا قُریء القران فاستمعوا له و أنصتوا? [22] هشیارانه گوش فرا میدهند: «زآنکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود وگوش»، و آنانکه با دسیسه نفس و پنهان کردنش در گور آرمان، گرفتار خیبه و خسارت شده‌ند، به مصداق ?و انّی کلّما دعوتهم لتغفر لهم جعلوا أصابعهم فی اذانهم و استغشوا ثیابهم و أصرّوا و استکبروا اسْتکباراً? [23] حاضر به استماع کلام الهی نیستند.


سه شنبه 95 آبان 4 , ساعت 3:51 عصر

ضرورت استعاذه برای بهره مند شدن از قرآن 

6. برای بهرهبرداری صحیح از قرآن کریم، نه تنها پرهیز از گناهان قبلی لازم است، بلکه همزمان با تلاوتِ آمیخته با تدبّر آن بر حذر شدن از تهاجم غافلگیرانه شیطان که همواره در کمین راهیان صراط مستقیم است: ?لأقعدنّ لهم صراطک المستقیم? [24] لازم میباشد؛ که: ?فإذا قرأت القران فاستعذ باللّه من الشیطان الرجیم?.[25]

برای راهیان راه خدا استعاذه از شیطان لازم و برای واصلان قرب الهی، استعاذه از خدا بهخدا واجب؛ که شیطان را در قلمرو مخلَصین (به فتح) راهی نیست. چون پری همانند فرشته به تجرّد عقلی راه ندارد و جز از تجرّد وهم و خیال طرفی نمیبندد، لذا توان وسوسه منطقه تجرّد عقلی را نداشته و از این جهت، خطری برای صاحبان خلوص محض نیست؛ مگر خطر احتراق به جلالِ حقّ که چاره جز التجاء به جمال او نخواهد بود؛ که «أعوذ بک منک».[26]

7. در پایان این مقدمه کوتاه سخن، از یکی از راسخ‌ترین پیروان وحی، مرحوم ابوعلی بن سینا میشنویم که ضمن تشریح حکمت خداوند سبحان و حکیم بودن آن حضرت در علم و نیز در مقام فعل به استناد قرآن کریم که فرمود: ?ربّنا الذی أعطی کلّ شیءٍ خلقه ثمّ هدی? [27]، چنین میگوید: «و واجب الوجود أیضاً هو علّة کل موجود قد أعطی کل موجود کمال وجوده و هو ما یحتاج إلیه فی وجوده و بقائه و زاده أیضاً ما لایحتاج إلیه فی هذین و قد دلّ القرآن علی هذا المعنی؛ حیث یقول: ربنا الذی... فالهدایة هی الکمال الذی لایحتاج إلیه فی وجوده و بقائه و الخلق هو الکمال الذی یحتاج إلیه فی وجوده و بقائه و أیضاً بقول ?الذی خلقنی فهو یهدین? [28]؛ فالحکماء یسمون ما یحتاج إلیه الشیء فی وجوده و بقائه الکمال الأول و ما لایحتاج إلیه فی بقائه هو الکمال الثانی».[29]

یعنی خداوند سبحان، هم اصل فعلیت و صورت ذاتی اشیاء را به آنها افاضه نمود و هم آنها را به کمالهای ثانوی راهنمایی تکوینی کرد و این استفاده قرآنی را مرحوم صدر المتألهین[30] نیز تذکر میدهد.

امید است خداوند سبحان همگان را در حفظ فطرت الهی موفق بدارد و توفیق شکوفایی عقل مطبوع فطری را در پرتو وحی سماوی بر قاطبه انسانها مرحمت فرماید و سعادت شناخت راه و هدف را در پرتو پیروی رهبری که ?ما ضلّ صاحبکم و ما غوی?؛[31] یعنی معصوم از گمراهی و مصون از بیهدفی

است، به عموم مسلمانان جهان عنایت کند و زمینه ظهور بقیة اللّه‌رواح من سواه فداه را با تحصیل آمادگی راهیان کوی امامت فراهم فرماید تا هم هرگونه آتشی که جنگ افروزان ضد بشری برافروختند، خاموش گردد: ?کلّما أوقدوا ناراً للحرب أطفأها اللّه? [32] و هم تبلور فروغ الهی از گزند زبان دردزای بدخواهان مصون بماند که: ?یریدون لیطفوءوا نور اللّه بأفواههم واللّه متمّ نوره و لو کره الکافرون?.[33] سرانجام زمینه حیات بشری با نور الهی روشن گردد: ?و أشرقت الأرض بنور ربّها? [34] والحمد للّه رب العالمین.

قم، شعبان المعظم 1404

عبداللّه جوادی آملی

[1] ـ سوره فرقان، آیه 1.

[2] ـ سوره قمر، آیه 17.

[3] ـ سوره روم، آیه 30.

[4] ـ بحار الانوار، ج 38، ص 221.

[5] ـ اسفار، ج9، ص21.

[6] ـ بحار الانوار، ج 1، ص 165.

[7] ـ سوره ملک، آیه 14.

[8] ـ سوره فاطر، آیات 27 ـ 28.

[9] ـ بحار الانوار، ج 58، ص 65.

[10] ـ سوره نحل، آیه 125.

[11] ـ نهج البلاغه، حکمت 77.

[12] ـ اسفار، ج 3، ص 84، حاشیه مرحوم سبزواری.

[13] ـ مفاتیح الجنان، مناجات شعبانیه.

[14] ـ مفاتیح الغیب، ص 631.

[15] ـ سوره زمر، آیه 27.

[16] ـ کافی، ج1، کتاب العقل والجهل، ح12؛ سوره عنکبوت، آیه 43.

[17] ـ نهج البلاغه، خطبه 1.

[18] ـ بحار الانوار، ج 4، ص 43.

[19] ـ سوره محمد، آیه 24.

[20] ـ سوره رعد، آیه 36.

[21] ـ سوره غافر، آیه 83.

[22] ـ سوره اعراف، آیه 204.

[23] ـ سوره نوح، آیه 7.

[24] ـ سوره اعراف، آیه 16.

[25] ـ سوره نحل، آیه 98.

[26] ـ تفسیر صدرالمتألهین، ج1، ص12.

[27] ـ سوره طه، آیه 50.

[28] ـ سوره شعراء، آیه 78.

[29] ـ تعلیقات اسفار، ص21، 22.

[30] ـ اسفار، ج6، ص369.

[31] ـ سوره نجم، آیه 2.

[32] ـ سوره مائده، آیه 64.

[33] ـ سوره صف، آیه 8.

[34] ـ سوره زمر، آیه 69.


سه شنبه 95 آبان 4 , ساعت 3:48 عصر

الف) چیستی حیات طیبه:

یکی از اسرار قرآنی و حقایق عرفانی، «حیات طیبه» اولیای خداست که تنها یک بار در قرآن مجید، به صراحت از آن سخن به میان آمده، اما در جای جای قرآن اشارات بسیاری به آن شده است. حیات طیبه یا زندگی اولیاء اللّه، پیراسته از هر ناپسندی، گژی، بدی، ناراستی و زشتی است؛ چراکه در محضر او و در مقام قرب خداوندی، جای برای این امور نیست. «حیات طیبه» در آیه 97 سوره نحل آمده است؛ «مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مَن ذَکَر أَوْ أُنثَی وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً وَلَنَجْزِینَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یعْمَلُونَ؛ هر کس، از مرد یا زن، کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگی پاکیزه ای، حیات می بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند، پاداش خواهیم داد»(نحل/ 97). راه یافتن به عالم «عنداللّه» پاداش صبر و بردباری مؤمنانی است که عهد و پیمان خدا را نشکسته و آن را به بهای ناچیز نفروخته اند ؛ پس به نتیجه ای بهتر از عملشان می رسند. این نتیجه و پاداشِ بهتر از عمل، که در اثر عمل صالح مشروط به ایمان نصیب هر زن و مردی می شود، «حیات طیبّه» است؛ زندگی پاک از هرگونه نابودی و کمبودی که ناکامی و بیم و اندوه آن را ناگوار می کند. حیات طیبه معناى وسیعى دارد. حیاتى دور از هر نگرانى و تلخ‏کامى، حیاتى همراه با قناعت و پرهیز از افراط و تفریط، حیاتى سرشار از معنویت و ایمان و احسان به خلق، حیاتى به دور از غفلت، سهو و نسیان و.... . پس برای نیل به چنین سعادتی، باید به وحی الهی دستاویز شد و از وسوسه های شیطان گریخت؛ زیرا شیطان بر مؤمنان اهل توکل هیچ نفوذی ندارد.

ب) معنای گوناگون حیات طیبه:

درباره «حیات طیبه» نظرات گوناگونی توسط مفسرین مطرح شده است. مرحوم طبرسی در تفسیر بزرگ مجمع البیان برخی از آنها را بدین صورت بیان نمودند: رزق و روزی حلال؛ زندگی شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودی؛ بهشت پر طراوت و زیبا و زندگی خوش در آنجا؛ زندگی خوشبختانه در بهشت برزخی.(تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 734ـ735)؛ برخی دیگر حیات طیبه را عبارت می دانند از: «عبادت همراه با روزی حلال» و «توفیق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن» را نیز افزوده اند.(تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، ج 11، ص 394). و باز در روایتی که در نهج البلاغه از امیر مؤمنان(ع) آمده چنین می خوانیم: «و سئل عن قوله تعالی فلنحیینه حیاه طیبه» فقال هی القناعه؛ از امام علی (ع) پرسیدند: منظور از جمله «فلنحیینه حیاه طیبه» چیست؟ فرمود: قناعت» (نهج البلاغه، کلمه قصار 229). البته بدون شک مفهوم این تفسیر امیرالمومنین، محدود ساختن حیات طیبه به صرف قناعت نمی باشد بلکه بیان مصداق و نمونه روشنی از آن است، چون اگر همه دنیا را به کسی بدهند ولی روح قناعت را از او بگیرند همیشه در آزار و رنج و نگرانی به سر می برد و به عکس اگر انسان روح قناعت داشته و از حرص و آز و طمع بر کنار باشد، همیشه آسوده خاطر و خوش است (تفسیر نمونه، ج 11 ، ذیل آیه 97 سوره نحل). پس به هر حال حیات طیبه چنان معنای وسیع و گسترده ای دارد که همه این معانی فوق را در بر می گیرد.

مرحوم علامه طباطبایی در مورد «حیات طیبه» بیانی عمیق و عالی دارند، ایشان در تفسیر خود و در ذیل آیه 97 سوره مبارکه نحل می فرماید: مراد از «احیاء» بخشیدن و افاضه حیات و زندگی است و آیه شریفه دلالت دارد که خداوند سبحان، انسان با ایمانی را که عمل شایسته و مصالح انجام می دهد با زندگی جدیدی که غیر از زندگی معمول مردم است، اکرام می کند و آثار زندگی حقیقی که همان علم و قدرت است با این زندگی جدید همراه و همگام است و این درک جدید و قدرت باعث می گردد چنین فرد مؤمنی، چیزها را چنان که هستند ببینید؛ یعنی می تواند امور و اشیاء را به دو قسم حق و باطل تقسیم کند. سپس با قلب و روحش از امور باطل که در معرض فنا و زوال هستند که همان زندگی و حیات دنیوی است روی گردان می شود و به آن پشت می کند و دل به زینت ها و مظاهر فریبنده دنیا نمی بندد و چون از بند این تعلقات دنیوی و ظواهر گول زننده آن رها شد، شیطان نمی تواند او را خوار و ذلیل خود سازد و در بند خود گرفتار آرد. و در مقابل، قلب و روحش به پروردگار باقی و جاوید مرتبط و پیوسته می گردد و جز ذات پاک او و قرب و جوار او را طلب نمی کند و جز از خشم و دوری از او از چیزی هراس ندارد و در این هنگام برای خود زندگی پاک و جاودانه و بی زوال مشاهده می کند که کارگردان این زندگی و مدبر امور آن، پروردگار بخشنده و مهربان او است و در سراسر این زندگی معنوی و پاک جز زیبایی و جمال چیزی مشاهده نمی کند و تنها اموری را که خداوند آنها را قبیح و زشت شمرده، زشت و ناپسند می شمرد.این چنین انسانی چنان نور و کمال و قدرت و عزت و لذت و شادمانی در زندگی خود می یابد و مشاهده می کند که پایان و انتهایی ندارد. (تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 12، ذیل آیه 97 نحل).

ج) پایه ها و راههای رسیدن به حیات طیبه:

حیات طیبه بر دو پایه استوار است: «ایمان» و «عمل صالح»؛ «من عَمِلَ صالحا مِنْ ذکرٍ أو أُثنی و هو مؤمن فَلنُحیینَّهُ حیاةً طیّبةً» (نحل/ 97). فرد مؤمن و صالح از آرامش و صفای دل برخوردار است. قرآن در معرفی مؤمن می فرماید: کسی که در کردارهایش میانه روست و از زندگیِ زجرآورِ تجمّلی و چشم و همچشمی و اسراف و تبذیر پرهیز می کند، او مؤمن است؛ «و الّذین إذا أنفقوا لَم یُسِرفوا و لم یقتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلک قواما؛ مؤمنان کسانی هستند که چون هزینه می کنند اسراف نمی کنند و خسّت نمی ورزند بلکه میان این دو، راه اعتدال را می گیرند» (فرقان/ 67)؛ و این همان اعتدال و اقتصاد؛ یعنی برنامه ریزی برای زندگی و خرج میانه، چه در اجتماع و چه خانواده؛ چه توسط فرد و چه توسط دولت، است که زمینه ساز رسیدن به حیات طیبه و آرامشِ روحی و روانی ابدی است.

طبق همین آیه، حیات طیبه غیر از ایمان، به عمل صالح نیز احتیاج دارد؛ البته ایمان راستین، عمل صالح را به وجود می آورد و عمل صالح هم ایمان را زیاد می کند. هر گامی که مؤمن در راه انجام اعمال صالح برمی دارد به ایمان خود می افزاید و ازدیاد ایمان و رشد و پرورش روحی، کردار شایسته را به دنبال دارد. معیار برخورداری از حیات طیبه، ایمان و بردباری در جهاد با هواهای نفسانی است.

برای حضور در عالم «عنداللّه» و تحقق حیات طیبه، باید عوامل درونی وابستگی به حیات دنیا را از بین برد و لازمه این توفیق، «صبر و استقامت» بر عهد عبودیت است که موجب آزاد شدن دل از قید و بندهای دنیا می گردد و پیش از فرا رسیدن مرگ طبیعی، شهادت معنوی و حیات طیبه، نصیب بنده بردبار و مجاهد فی سبیل اللّه می گردد. پس «صبر» زمینه ساز حضور در عالم عنداللّه و تحقق حیات طیبه است؛ « مَا عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَمَا عِنْدَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِینَّ الَّذِینَ صَبَرُواْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یعْمَلُونَ؛ آنچه نزد شماست نابود می شود و آنچه نزد خداست پایدار می ماند و بدون شک، کسانی که صبر ورزیدند به نیکوتر از عملشان پاداش می دهیم» (نحل/ 96)؛ زیرا صبر و بردباری پایه عزم و اراده قوی و کارآمد در صحنه مبارزه با نفس است.

د) حیات طیبه یا عالم عنداللّه:

حیات طیبه رهاورد سیر الی اللّه است که اولیای خدا با پیمودن مسیر بندگی و پاسداری از پیمان فطری و میثاق ملکوتی، به آن رسیده و از ثمرات آن بهره می برند؛ «وَ لاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِاللّهِ ثَمَناً قَلِیلا إِنَّمَا عِندَاللّهِ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ پیمان خداوند را به بهای اندک نفروشید که به راستی، آنچه نزد خداست برای شما نیکو و پسندیده است، اگر بدانید»(نحل/ 95). از این آیه شریفه بر می‌آید که پاسداری از پیمان فطری و میثاق ملکوتی، بهره ای عنداللهی نصیب انسان می کند. به عبارت دیگر، توفیق درک حضور عالم عنداللّه و برخورداری از حیات طیبه، با التزام به گرایش فطرت میسّر می گردد. عالم عنداللّه به تعبیر بزرگان عرفان، همان عالم «عندیت» است. (مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة، امام خمینی، ص: 26 / رساله سیر و سلوک، سیدمهدی بحرالعلوم، با مقدّمه و شرح سید محمّد حسین حسینی طهرانی، ص: 53 / حیات حقیقی انسان در قرآن، عبداللّه جوادی آملی، ص: 238ـ248)

و) حیات طیبه، در مقابل حیات مادی دنیا:

حیات طیبه، در مقابل حیات مادی دنیا در صورتی که تحت ولایت شیطان صورت بندی شده باشد قرار دارد؛ حیات دنیویی که در اثر غلبه هوس ها و نفسانیت، بشر را در تارهای عنکبوتی خود گرفتار می کند.

خداوند پیش از آنکه حیات طیبه را به عنوان جزای نیکوی پاکان و پارسایان معرفی کند، فرمود: «وَ لاَ تَشْتَرُواْ بِعَهْدِاللّهِ ثَمَناً قَلِیلا إِنَّمَا عِندَاللّهِ هُوَ خَیرٌ لَکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ پیمان الهی را به بهای ناچیز نفروشید؛ فقط آنچه نزد خداست برای شما نیکو و پسندیده است، اگر بدانید»(نحل: 95). در این آیه شریفه دو چیز در برابر هم قرار گرفته است: یکی «ثمن قلیل» (بهای ناچیز) و دیگری «ما عنداللّه». «ثمن قلیل» وصف دنیاست که به عنوان متاع و با تأکید بیشتر در این آیه به عبارت «متاع قلیل» معرفی می شود: «قُل مَتَاعُ الدُنْیا قَلیلٌ؛ بگو بهره دنیا ناچیز است»(نساء/ 77) و گاهی آن را با پایداری و ابدیت آخرت مقایسه کرده، می فرماید: «فَمَا مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُنْیا فی الآخِرَةِ إِلاَّ قَلِیلٌ؛ پس بهره دنیا در برابر آخرت هیچ نیست، مگر اندکی» (توبه/38) و هشدار می دهد که زیان رسانی شما به خودتان، در نتیجه سرگرمی به همین بهره اندک دنیاست. قرآن زندگی دنیا را که در برابر حیات طیبه قرار دارد، بازی و لعب معرفی می‌کند: «وَ مَا هَذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ» (عنکبوت/ 64). مردم این دنیا نیز در اوهام و خیالات خود زخارف و لذت های فانی دنیوی را بزرگ و پایدار تصویر کرده، در نتیجه از خدا و قیامت غافل می شوند و شیطان با راه کارهای متعددی به این فریب کاری نفس می‌زند.

هـ) برخی از ویژگی های حیات طیبه یا عالم عنداللّه:

1. زندگی حقیقی: راه یافتگان به عالم «عنداللّه» از زندگانی حقیقی در محضر خداوند، برخوردارند: «بَلْ أَحْیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ زنده اند و نزد پروردگارشان روزی دارند »(آل عمران/169).

2. جامع خیر دنیا و آخرت: عالم «عندیت» نه محصور در دوران حیات دنیایی است و نه منحصر به حیات اخروی؛ بلکه خیر آن بر دنیا و آخرت گسترده شده و برخورداران از آن در همین دنیا از آن بهره مندند: «فَعِندَ اللّهِ ثَوابِ الدُنیا وَ الاخرَةِ؛ پس پاداش دنیوی و اخروی نزد خداست»(نساء/134).

3. پایداری: ثمره حیات طیبه، ابدی و ماندنی است و نابودی و فرسودگی در آن راه ندارد. در همین آیات مورد بحث در سوره نحل، خدای تعالی پس از آنکه فرمود: عهد الهی را نفروشید، چرا که بهره عنداللّه برای شما نیکو و پسندیده یا بهتر است؛ و در آیه ای دیگر می‌فرماید: «وَ ما عِندَاللَّهِ خَیرٌ وَ أَبْقَی؛ آنچه نزد خداست نیکوتر و پایدارتر است» (شوری/ 36).

4. نامحدود بودن: سرچشمه بی کران و بی پایان همه چیز نزد خداست «وَ إِن مِن شَیء إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ؛ و هیچ چیز نیست، مگر اینکه معادن آن نزد خداست» (حجر/21). به این علت، راه یافتگان به آن عالم هرچه بخواهند، برایشان فراهم است و محدودیتی ندارند؛ «لَهُم مَا یشاءونَ عِندَ رَبِّهِم؛ هر چه بخواهند برای آنها نزد پروردگارشان هست»(زمر/ 34) و فراتر از این فرمود: «لَهُم مَا یشاؤُون َفیهَا وَ لَدَینَا مَزِیدٌ؛ برایشان هر چه بخواهند در آنجا هست و نزد ما بیش از آن است» (ق/35).

5. معیار و میزان بودن: از آن رو که حیات طیبه، نهایت کمال الهی انسان است، لذا آن عالم و برخورداران از درجات آن معیار و میزان می باشند؛ «ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَاللّهِ؛این کار شما نزد خداوند عادلانه تر است» (بقره/ 282) و یا «هُوَ أَقْسَطُ عِندَاللَّهِ؛ او عادلانه تر است نزد خدا»(احزاب/5).

6. جلوه آیات الهی: عالم عندیت جلوه روشن آیات الهی است; چنان که فرمود: (إِنَّمَا الآیاتُ عِندَاللّهِ)(انعام: 109 / عنکبوت: 50); تمام آیات الهی فقط نزد خداوند است. کسی می تواند آیات الهی را درک کند که چشمی به عالم عنداللّه گشوده و خبری از آن یافته باشد. عالمْ سراسر آیات الهی است، اما برای کسی که خداوند را مشاهده کرده و ربط پدیده های جهان را با حق تعالی به تماشا نشسته است.

7. علم: «علم» در ادبیات قرآن، یعنی شناخت خدا و آیات و آثار اوست؛ و قرآن تمام علم را نزد خدا می داند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَاللَّهِ؛ علم فقط نزد خداست. بنابراین، یکی از برترین شاخص های حیات طیبه، علم است. اهل بیت(ع) معدن و منبع این علم و سرآمد اهل حیات طیبه اند؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره، امام هادی (ع) خاندان مبارک خود را «خزّان العلم» می شمارد.

8. نور: کسانی به عالم عنداللّه و حیات طیبه راه پیدا می کنند که دل و جان خود را صاف کرده و از همه تعلّقات و تیرگی ها رها ساخته و آیینه گون شده اند؛ «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ؛ کسانی که به خدا و رسولش ایمان آوردند آنها اهل راستی و گواهان نزد پروردگارند که پاداش و نورشان برای آنهاست»(حدید/ 19).اینها کسانی هستند که خدا را با تمام وجود درک کرده و آینه دار نور و نام او شده اند و در میان مردم با این نور حرکت کرده و مایه هدایت خلق می باشند؛ «أَ وَ مَن کَانَ مَیتاً فَأَحْیینَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِج مِنْهَا»(انعام/ 122).

9. جایگاه راستی: جایگاه راست و استوار اهل حیات طیبه: «فی مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِر؛ در جایگاه راستین، نزد پادشاهی توانا»(قمر/ 55) می باشد. ایشان راه درست را یافته، به جایگاه و موقعیت راستین می رسند و با حق به سر می برند، نه با فریب ها و سراب ها.

10. عبودیت: کسانی به عالم «عندیت» راه پیدا می کنند که تمام هستی خود را ملک خدا دانسته، استقلال و استکبار را از پندار و رفتار خود بزدایند؛ «وَ مَنْ عِنْدَهُ لاَ یسْتَکْبِروُنَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَ لاَ یسْتَحْسِروُنَ؛ و کسانی که نزد اویند از بندگی او استکبار نورزیده و پندار زده و فریفته نیستند»(انبیاء/ 19).

11. کرامت: اهل حیات طیبه چون به عالم «عنداللّه» راه یافته اند، از سرچشمه های بی پایان برخوردار شده و با توانایی و دارایی الهی، حمایت می شوند. از این رو، پیشامدهای خارق العاده ای برایشان روی می دهد که «کرامت» نامیده می شوند و چون با ادعای نبوّت همراه نیست، نمی توان آن را «معجزه» نامید؛ زیرا معجزه مخصوص پیامبران است. وقتی حضرت زکریا (ع) برای دیدار حضرت مریم(س) به عبادتگاه او آمد و میوه های گوناگون و تازه را دید، پرسید: اینها از کجا رسیده است: و حضرت مریم(س) پاسخ داد: «هُوَ مِنْ عِندِاللّه؛ اینها از عالم «عنداللّه» آمده است»(آل عمران:/37).

12. نصرت: سخت ترین و ترسناک ترین معرکه هایی که انسان با آن مواجه می شود آنجاست که شیطان بیرونی و هواهای نفسانی دست به دست هم داده و دل را به غفلت از خدا و تعلّق به دنیا می کشند. در این هنگام، تنها خدا یاور و پشتیبان بنده است: «وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِاللّهِ؛ یاری تنها از نزد خداست»(آل عمران/126). بنابراین، اهل حیات طیبه به خاطر زندگی پاکی که یافته اند، از نصرت و یاری و حمایت الهی برخوردار شده‌ و به گناهان آلوده نمی شوند.

13. رحمت خاص: خدای تعالی رحمت عام و فراگیری دارد که همه هستی و مؤمن و کافر از آن برخوردارند؛ اما رحمت خاص او مربوط به عالم «عندیت» است. به همین دلیل، تنها اهل حیات طیبه از آن بهره مندند. درباره حضرت خضر(ع) آمده است: «آتَیناهُ رَحمَةً مِنْ عِنْدَنا؛ به او رحمتی از نزد خود بخشیدیم»(کهف/65)؛. یا از زبان نوح(ع) می فرماید: «وَ آتَانِی رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ» (هود/ 28).

14. شهود و لقای الهی: برترین ثمره حیات طیبه که اولیای خدا در عالم «عنداللّه» از آن برخوردارند، شهود و لقای رب العالمین است: «فَمَن کَانَ یرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیعْمَلْ عَمَلا صَالِحاً وَلَا یشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً؛ پس کسی که مشتاق و امیدوار دیدن پروردگار است، باید عمل شایسته انجام دهد و در بندگی پروردگار شرک نورزد»(کهف/ 110). در این آیه شریفه، دیدار و شهود خداوند در گرو عمل صالح و نفی شرک (ایمان) معرفی شده و حیات طیبه نیز در گرو این دو است. حیات طیبه سبب شهود حق تعالی و سیر در تجلّیات انوار و اسماء اوست.

15. شادی و آرامش درونی: از دیگر آثار حیات طیبه، شادی و آرامش درونی است که قرآن در توصیف اولیای خدا و اهل حیات طیبه فرمود: «اَلا اِنَّ أَوْلِیاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُونَ الَّذینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یتَّقُونَ آگاه باشید که اولیای خدا از هر بیم و اندوهی سلامت و آسوده اند؛ کسانی که ایمان آورده و پرهیزگار بوده اند»(یونس: 62ـ63). در آیه دیگری می فرماید: «مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَ الْیوْمِ الآخِرِ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لاَ هُمْ یحْزَنُونَ؛ کسی که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و کارهای شایسته انجام دهد، هیچ هراس و اندوهی ندارد»(مائده: 69).

16. شعور و بینش برتر: از جمله آثار دیگر حیات طیبه، شعور و بینش برتری است که باطن عالم و ملکوت زمین و آسمان ها را برای مؤمنان بلند مرتبه آشکار و ظاهر ساخته است. این توان و بصیرت شهودی از نور خداست که بر قلب آنان تابیده شده و آن را عمیق و وسیع نموده، در نتیجه، از ظلمت ظاهر به نور باطن رسیده و حیاتی دیگر یافته اند: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یؤْتِکُمْ کِفْلَینِ مِن رَحْمَتِهِ وَ یجْعَل لَکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوا پیشه کنید و به پیامبر ایمان آورید تا دو بهره از رحمت را دریابید و برای شما نوری قرار دهد که با آن راه بروید»(حدید/ 28).

17. سلام: «سلام» به معنای سلامتی و نداشتن کاستی و بیماری است. اهل حیات طیبه و راه یافتگان به عالم «عندیت» مظهر اسم «سلام» خدا بوده و از کاستی ها و بیماری ها پاک و پیراسته اند: «لَهُمْ دارُ السَّلَامِ عِندَ رَبِّهِمْ؛ سرای سلامت نزد پروردگارشان برای آنهاست»(انعام/ 127). البته این سلامت، نه تنها سلامتی جسم و تن است بلکه سلامتی قلب و جان نیز هست؛ «یوْمَ لاَ ینْفَعُ مَالٌ وَ لاَ بَنُونَ إلاَّ مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْب سَلیم؛ روزی که دارایی و فرزندان فایده ای ندارد، مگر کسی که دلی سالم به حضور پروردگار آورد» (شعراء/88ـ89). در مقابل، کسانی که از حیات طیبه و درک محضر الهی محرومند: «فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهَ مَرَضاً وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلیمٌ؛ در دل هایشان مرض است و خداوند بیماری و کاستی دلشان را بیشتر می کند و برایشان عذاب دردناکی است» (بقره/ 10) می باشند.

ی) برای مطالعه بیشتر در این زمینه، منابع ذیل را پیشنهاد می کنیم:

1. مقالات:

حیات طیبه از دیدگاه قرآن، حمید رضا مظاهری سیف (مجله معرفت، شماره: 109).

حیات عارفانه امام علی (ع)، آیت الله جوادی آملی (دانشنامه امام علی (ع)، ج 4، ص: 9).

2. کتاب ها:

حیات حقیقی انسان در قرآن، آیت الله جوادی آملی (تفسیر موضوعی قرآن، ج: 15)

حیات عارفانه امام علی (ع)، آیت الله جوادی آملی.

نقطه های آغاز در اخلاق عملی، آیت الله محمد رضا مهدوی کنی.

مطالعه سیره معصومین؛ مانند: سنن النبی، علامه طباطبایی (ترجمه: لطیف مطوف راشدی)؛ خاتم النبیین، آیت الله سید علی کمالی دزفولی.

مطالعه احوال و آثار علمای ربانی و عرفای الهی؛ مانند: مهر تابان (یادنامه علامه طباطبایی)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی.

روح مجرّد (یادنامه عارف کامل سید هاشم حدّاد)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی.

آیت الحق(2 جلد)؛ یادنامه آیت الله سید علی آقا قاضی، سید محمد حسن قاضی.

طبیب دلها؛ یادنامه آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، صادق حسن زاده. 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ